تاریک خانه
تاریک خانه

تاریک خانه

خواب خوش رابطه

از وبلاگ خبر کده به نقل از پیک نت : « رهبران موتلفه اسلامی با گشایش یک دفتر خرید تسلیحات نظامی و همچنین خرید کلیه وسائل امریکائی که تاکنون بدلیل تحریم اقتصادی امریکا از طریق کشور آلمان خریده می شده است، با امریکائی ها وارد معامله سیاسی مستقیم شده اند. این دفتر در ترکیه باز شده و دولت آلمان بدلیل حساسیتی که نسبت به حفظ و گسترش مناسبات سیاسی- اقتصادی خود را ایران دارد، بزودی اطلاعات دقیق تری را در این مورد منتشر خواهد کرد...» ادامه 
تلاش برای بدست گرفتن افسار مذاکره مدت هاست خواب از سر جماعت های رسوا و زد مردمی حکومتی برای در آمدن از بحران سقوط ربوده است. سران جناح راست تنها راه بقا را ادامه یک دوره زندگی مزدورانه دیگر در سایه دادن امتیاز فراوان ( تا حدی که سبیل های مبارک عمو سام به میزان لازم و کافی چرب شود ) و گرفتن حداقل امتیازات که برای آنان تنها همان حق حیات است، دیده اند. با شروع جنگ با صدام حواسهایشان بیشتر تحریک شد و دانستند در دنیا چه می گذرد و بیشتر از قبل حسرت فرصت های بدست آمده مذاکره مسالمت آمیز با آمریکا را خوردند ولی چه سود که دیگر آمریکا آن آمریکای عاقل و به ظاهر صلح طلب زمان کلینتون هم نبود، اکنون آمریکا از سر راه بر می دارد هر مزاحمی را که نخواهد بفهمد در چه دنیایی زندگی می کند. البته هنوز کاملا نا امید نشدند و فکر می کنند می توانند مشکلاتشان را با پول این ملت حل کنند. به نظر می آید این نه یک رویای خوش که یک خواب آشفته است.
دیگر دهه های 50 و 60 گذشته است که با خرید جنگ افزار و سلاح و ... می شد خود را برای اربابان پول و زور لوس کرد و طرفدارانی بدست آورد. آقایان مصباح و موتلفه و ... امید به گور خواهند برد باردیگر جان و مال این ملت را به تمامی در دندان بگیرند و ما را به هر طرف بکشانند.

بازگشت

سلام. نگران نباشید من دوباره برگشتم. اتفاقی نیفتاده بود... نه، دستگیر نشده بودم. فقط این کامپیوتر بد موقع لنگهای مبارک را داد هوا و رفت توی کما، الان هم کلی با خواهش و تمنا به هوشش آوردم آخه فکر می کنم از جریان آپ گرید کردن و عوض کردنش یک چیزهایی فهمیده بود و می خواست درس عبرتی به ما داده باشد. خلاصه که فعلا بهش اطمینان دادم که بابا ما بی وفا نیستیم که شما را بعد نه ده سال ول کنیم و دنبال عشق تازه ای بیفتیم، تو مثل اینکه بیخ ریش ما بسته شده ای، جهنم ! اگه بچه ها بهت می گن نفتی مهم نیست اگه می خوای یک صفحه را باز کنی جونت بالا می آید آن هم مهم نیست، ما تا آخرش با همیم، نگران نباش : )
ولی تجربه بدی نبود این چند روز بی کامپیوتری و بی اینترنتی، دوباره شب ها تا دیر وقت با کتاب و مجله به دست خوابم می برد، فهمیدم که رادیو هم می تونه برنامه های بدردبخوری داشته باشه، با همه این چیزهایی که بودند و من مدتها کاری باهاشون نداشتم شنیدن اخبار تلویزیون از همه عذاب آور تر بود، برای شنیدن دو کلمه درباره لاله و لادن باید کلی اراجیف و جنگ و اخبار کن فیکون عالم را گوش می کردی، واقعا هیج برنامه ای به اندازه اخبار تلویزیون نمی تونه اعصاب آدم را داغون کنه.
مرگ لاله و لادن واقعا غم انگیز بود ولی این مسیری بود که خودشان آگاهانه انتخابش کرده بودند و این حرف ها و ادعاهایی که هر دانشجوی دامپزشکی هم دیگر با وقاحت تمام داره مطرح می کنه که بعله اگر ما عمل می کردیم فلان می شد و بهمان حرف مفت است، سی سال این دو در اینجا بودند با سکوت و فراموشی هیچ کس فکر نمی کرد می شود به آنها کمک کرد حالا که با دیدن کورسویی از امید، مشکلات و خطرات این سفر را پذیرفتند همه مدعی شده اند که چه و چه... روحشان شاد.
مرگ دیگری هم در این مدت اتفاق افتاد البته شخصی، مرد بزرگواری که جز نام نیک چیز دیگری در ذهن ها باقی نگذاشت، شاید نشناسیدش من هم نیازی به گفتن اسمش نمی بینم، این روزها آنقدر مرگ نزدیکمان شده که دیگر از مرگ همسایه هم کسی شکه نمی شود.
هجدهم تیر هم آمد و رفت فکر نمی کنم اتفاق فوق العاده و دور از انتظاری افتاده باشد هرچند هنوز چیزی نخوانده ام، به نظرم جنبش و مبارزه ای که بخواهد در یک روز آغاز شود و شب به پایان رسد جز فاجعه چیز دیگری ندارد، بله نماد خوب است ولی اگر سالی یک روز به خاطر بیاید و دوباره فراموش شود نتیجه ای ندارد.
زیاد نوشتم، حالا باید چند برابر این را جبران این چند روز بی خبری بخوانم.
تا بعد...

تکمیل : امروز پیکرهایشان را به تهران بازگرداندند فردا هم در شیراز به خاک خواهند خفت، فاصله امیدواری و ناامیدی گاهی چه کمرنگ می شود. خبر بی بی سی + در سوگ آن دو

لاله و لادن

iranian twine conjoinedلاله و لادن بیژنی امروز صبح ساعت ۸:۱۵ عمل جداسازیشان آغاز شد. بیمارستان رافلز، سنگاپور.
عمل سخت و پیچیده ای است در مدت چهار روز و سه مرحله با بیش از ۱۲ جراح و مجموعا در ۴۸ ساعت.
هزینه عمل هم حدود ۵۰۰ هزار دلار هست که هم توی سنگاپور هم ایران حسابهایی را برای جمع آوری اعانه گذاشتند.
امیدوارم که موفقیت آمیز باشه، واقعا وحشتناکه اگر بعد از ۲۹ سال یک لحظه از هم دورنبودن یکی بخواهد بدون دیگری بمانه. جفتشان حقوق خواندند مثل اینکه.
اگر می تونید تو donation شرکت کنید.

+ صفحه ویژه بیمارستان رافلز
+ تصویر نامه تشکرشان از مردم
+ گزارش و نوشته یاهو
+
فیلم مستندی درباره شان 
+ نتایج جستجوی گوگل (
فارسی - انگلیسی )
+ بی بی سی ( خبر - گزارش )

تفکر اریجینال، آیا ممکن است ؟

چند وقتی است که درگیر یک موضوع شدم، بالاخره چه وقت یک انسان می تواند صاحب فکر و نظری مال خود شود. مال خود خود، یعنی اریجینال. ما حرف می زنیم، نظر می دهیم و فکر هم می کنیم ولی چند درصد اینها مال ماست و نه متاثر از چیزهایی که همان زمان خوانده ایم و شنیده ایم. مثلا من در روز خیلی چیزها می خوانم و می شنوم از خبر و مقاله و وبلاگ و روزنامه و غیره، خوب حالا با این حجم مطالب ورودی دیگر اصلا چیزی به اسم تراوشات ذهنی من باقی می ماند ؟ مشخص است من هرچه بگویم و بنویسم نتیجه آن چه خوانده ام و برگرفته از آن ها خواهد بود نه متعلق به ذهن خودم.
اساسا یک انسان چگونه و کی دارای یک تفکر شخصی و نه تاثیر پذیر می تواند باشد و یا اصلا همیچین موجودی وجود دارد.
من به هیچ وجه مخالف خواندن و درک دیدگاه های متفاوت و مختلف نیستم، چون این کاری است که جزوی از وجود من شده است، "تحلیل آن چه دریافت می کنی". اما می دانم که آنچه می گویم وامدار آن مقاله و نوشته هایی است که خوانده ام نه نقطه ای که من به آنجا خود رسیده ام.
شاید به نظرتان مضحک بیاید که چطور می توان به تنهایی در هر مسیری از ابتدا شروع به کشف کرد ؟ و هر آنچه می گویی را خود آزموده باشی. اما من می گویم تا چه زمانی باید متاثر بود از نظرات دیگران و از ذهنیاتشان ؟ چه روزی می رسد که اگر من حرفی را زدم خود به آن نتیجه رسیده باشم یا آن محصولی خالص باشد.
این حالت که با هر فکری که در آن لحظه نتوان مخالفش بود همراه شدن و دانسته های گذشته که آنها هم از محیط تحمیل شده بودند را کنار گذاشتن و براحتی تغییر عقیده دادن، مشکل من است. اینکه ندانی چرا این را قبول کردی و آن را فراموش.
من می خواهم بنویسم و بگویم چیزی را که دیگر هرگز فراموش نکنم، شما می دانید چگونه ؟ یا اصلا چنین چیزی ممکن است ؟
شاید برای آن باید به نقطه دانایی مطلق دست یافت، جایی که هر پدیده ای با معیار دانش مطلق قیاس می شود نه شواهد و ورودی های دائما در حال تغییر.

محدودیت فرستادن sms از parsonline

سلام، دیروز و امروز خیلی گرفتاری بود نشد بنویسم. یک چیز جالب الان خوندم از وبلاگ سکتور صفر درباره مشکلی که سرویس sms شرکت پارس آن لاین دارد. فکر من را هم مشغول کرده بود این که چه طور اس ام اس که می فرستی یک بار دریافت می شه ولی یک بار انگار نه انگار، پیغام می ده درست فرستادید ولی واقعا نمی فرستد. من فکر می کردم این مشکل از مخابرات یا بخش مخابراتی ارسال پیام است ولی ظهیر نظر دیگه ای داره : « پارس آن‌لاین برای فرستادن SMS از سایتش فعلا اینطوری عمل میکنه که برای یوزرهای معمولی اجازه میده فقط هر 30 دقیقه یک دونه SMS به موبایل بفرستن از سایتش، امتحان کنین ببینید بیشتر میتونین؟ تازه اگه ISP کش داشته باشه و IPش برای همه یوزرها یه دونه باشه که دیگه بد تر فقط کافیه یه یوز از یوزرهای اون ISP از پارس‌انلاین SMS بفرسته، دیگه یوزر دیگه تو خونه‌ی خودش با همون ISP نمی‌تونه تا 30 دقیقه نشده، از پارس‌آن‌لاین SMS بفرسته! ».
یعنی یک جور محدودیت از روی ip که از جانب خودشان هست نه مخابرات، حتما بخاطر اینکه باید برای فرستاده شدن هر پیغام به مخابرات شارژ بدن. البته راه بهترش این مثل خیلی از سایت های خارجی سرویس دهنده (مثل sms.ac ) یوزرها را ثبت نام می کرد بعد برای هر کدام که مجانی هستند محدودیت تعداد پیام در طول روز می گذاشت. این طوری هم خدمات رایگانش برقرار بود هم خدمات بهتر یا ارزش افزوده اش را پول می کرد.
ظهیر برای این کشفش یک راه حل جالب هم داره که طبق گفته خودش فعلا تا پارس آن لاینی ها نفهمیدن ! قابل استفاده است : « اون‌طوری که من فهمیدم، پارس آن‌لاین روی IP کار میکنه و اجازه‌ی این رو نمیده، حالا اگه سر راهش یه Proxy گوگولی بزاریم، گول می‌خوره و اجازه میده که در عرض 30 دقیقه هرچه می‌خواهد دل تنگمون SMS از پارس آن‌لاین به موبایل بفرستیم...» ادامه
یعنی با استفاده از پراکسی ها هر بار بر طبق خاصیت آن پراکسی با یک ip به صورت ناشناس به صفحه دسترسی پیدا می کنیم و عملا محدودیت بی محدودیت و به قول ظهیر شاید نمی شه جلوی تکنولوژی را گرفت !