تاریک خانه
تاریک خانه

تاریک خانه

مجاهدین بی مجاهدین !

با اقدام دیروز پلیس فرانسه در دستگیری اعضای فعال سازمان مجاهدین در فرانسه و توقیف تجهیزات و امکاناتشان گام جدی دیگری به سوی مرگ کامل این سازمان برداشته شد. بعد از سقوط صدام - پدر خوانده سازمان- سران مجاهدین بدنبال بست نفوذشان در اروپا بودند که با این برخورد که درپی اقدام اتحادیه اروپا در غیر قانونی خواندن آنان انجام شد امید ادامه کار ازشان سلب شد.
اینکه این اقدام با چه هدف پشت پرده ای از جانب فرانسه صورت گرفته کاملا مشخص نیست. شاید درجهت تشویق ایران به امضای قرارداد الهاقی سازمان انرژی هسته ای که مهمترین چالش ایران و اتحادیه اروپا شده است باشد. در هز صورت آنچه مسلم است این سازمان بعد از مرگ دیکتاتور عملا از دور خارج خواهد شد، اینکه در تصور جلب اعتماد حکومت دیگری باشند برای ادامه به زندگی انگلی تنها یک خیال خام است. هیچ کشور دیگر در جهان اکنون حاضر به پذیرفتن و حمایت از چنین لکه ننگی نیست، مگر حکومت های انگشت شماری مثل ایران !

+ خبر بی بی سی
+ واکنش ایران
+ دستگیری مریم رجوی 
 

حکومتی میزبان قاتلان و غارتگران

این مرتیکه همان مظنون اصلی در قتل سید مجید خویی است. سید مقتدی صدر، پسر سید محمد صادق صدر از روحانیون معتبر نجف که چند سال پیش همراه با برادرش (عموی مقتدی) سید محمد باقر توسط صدام اعدام شدند. بعد از سقوط بغداد و شهرهای مهم از جمله نجف این آقا فکر کرد که الان دیگه همه کاره است چون باباش را صدام کشته. یک گروه هوادار به نام جماعت صدر ثانی هم به عنوان چماقدارانش اطرافش می پلکند.
حالا با وجود اینکه توی نجف رسما ایشون و جماعتش به عنوان مسوول قتل فجیع سید مجید و اطرافیانش و همچنین داستان محاصره منزل آیت الله سیستانی شناخته می شوند جمهوری اسلامی چون تو چند تا نماز جمعه حضرتش تمایل به ایجاد حکومتی مشابه ایران در عراق کرده برای سالگرد فوت آقا دعوتش می کنند اینجا. بالاتر از اون با رفسنجانی و هاشمی شاهرودی هم دیدار می کنه.
اصلا این حکومت ذاتا حامی دزدان و غارتگران و آدم کوشهاست.
اگر خواستید ایشان (قاتل محترم) را بیشتر بشناسید مصاحبه اش با الجزیره را در همشری بخوانید.
( به چهره اش نگاه کنید شبیه همین آخوندهای خودمان نیست ؟! )

زهرا اچ بی دستگیر شد !

« طبق گزارشات رسیده از کوی دانشگاه توسط خبرنگار اعزامی خبرگزاری آبکش که دیشب با تغییر چهره به همراه دسته لباس شخصی ها وارد این مکان شده است ، زهرا حسین بابائی ، نویسنده وبلاگ زهـــــرا که خوانندگانــــش با نام مستــعار Zahra H.B او را میشناسند ، در درگیری های دیشب کوی دانشگاه دستگیر شده است [...] گزارشها حاکیست زهرا که از چند روز پیش به طرز مشکوکی از قسمت ظرفشویی کوی به قسمت آشپزخانه منتقل شده بود با سوزاندن شام شب گذشته دانشجویان موجبات اغتشاش واعتراض آنان را فراهم کرده است که این اعتراضات ازمنطقه کوی دانشگاه به سایر نقاط شهر انتقال پیدا کرد... » ادامه
آبکش اند دیگه چه می شود گفت ؟!

آقای خامنه ای !

بخش هایی از نامه ابراهیم نبوی به رهبر :

آقای خامنه ای تا دیر نشده دستور برخورد بی رحمانه تان را بگیرید.


پشت این قدرت هیچ چیز مقدسی نیست، هیچ انگیزه پاکی نیست. عاشقان و فداکاران شما مثل آب خوردن فحش می دهند و با بی رحمانه ترین شکل کتک می زنند [...]. اشتباه نکنید! متاسفانه شما در هفت سال اول حکومت نادرشاه نیستید که قدرت و انگیزه داشت، شما در هفت ساله دوم هستید، همان سراشیبی که تقریبا تمام قدرتمندان برسریر قدرت فریب آنرا خورده اند و دستور برخورد بی رحمانه را صادر کرده اند.
 
نه شما در ایران محبوب تر از صدام حسین در عراق هستید و نه انصار حزب الله و بسیج و سپاه و طرفداران شما انگیزه و عصبیت سربازان و عاشقان صدام حسین را دارند. محض رضای خدا به سرنوشت او نگاه کنید و درس عبرت بگیرید.
 
آیا وقتی در سالهای 1350 تا 1357 در مشهد در جمع روشنفکران خراسان به حکومت ایده آل تان فکر می کردید هرگز گمان می کردید رهبر کشوری بشوید که فقط 15 درصد مردم اش حکومت شان را قبول داشته باشند؟ اگر زمانی به شما می گفتند نظرتان درباره چنین خکومتی چیست چه می گفتید؟ دوروبرتان آینه سراغ دارید؟ چه مدتی است که در آینه به خودتان خیره نشده اید؟
 
... می گویید دوستان ما ملت های مستضعف اند. این ملت های مستضعف کجا هستند؟ [...]  آقای خامنه ای! شخص شما در جهان دوستی دارید که بدون کمک مالی حامی شما باشد؟
 
چه کسانی در داخل کشور قصد توطئه علیه شما را ندارند؟ نهضت آزادی با متوسط سنی 70 سال قصد براندازی حکومت را دارد. ملی مذهبی ها شش ماه بعد از اینکه چهار بار در خانه همدیگر مهمانی دادند شدند تشکیلاتی پیچیده که برای آمریکا کار می کردند. مشارکتی ها جاده صاف کن آمریکا هستند. تندروهایی مثل مجاهدین انقلاب قصد کودتای خزنده دارند. روشنفکران که مادرزاد دشمن اسلام اند. ملی ها که مرتد هستند. جوانان که فاسدند. زنان که متاثر از فرهنگ غربی اند..... اینها را جمع ریاضی ببندید، چند نفر برای شما باقی می ماند؟
 
می دانید! شاخص خوبی به شما می دهم [...]  وقتی مردم کاملا از دست یک حکومت به تنگ می آیند و همه راههای اصلاح بسته می شود، مردم رهبران شان را نفرین می کنند و برای آنها جوک می سازند. به دفترتان بگویید برایتان جوک هایی که پس از توقیف و سرکوب مطبوعات در مورد شخص شما ساخته شد را جمع آوری کند. آنها را گوش کنید و به انگیزه سازندگان آن دقت کنید.
 
 آقای خامنه ای ! در این چهار سال کاری کرده اید که مردم کینه شما را به دل دارند. شما می روید، مطمئن باشید که می روید. حتی اگر به نابودی حکومت مطمئن نباشید به مرگ که ایمان دارید؟ هیچ وقت یادتان نرود که نام نیکی از شما در تاریخ ایران نخواهد ماند.
 
آقای خامنه ای! رهبری حکومتی که مردمش ساعت پایانش را انتظار می کشند کار سختی است؟ نه؟

من موافق نیستم

من موافق نیستم، البته مخالف هم نمی توانم باشم، اگر این نظر اکثریت باشد. تظاهرات و شعار دادن و جمع شدن جزو روشهای مدنی است، چارچوب های  پذیرفته شده است در همه دنیا برای اعتراض. ولی اینجا با همه دنیا فرق می کند، خواست ها و اعتراضات مدنی لزوما پاسخ های مدنی ندارد و از طرفی الان زمانش نیست. اعتراض و مبارزه مرحله های متفاوتی دارد، به همین دلیل فکر می کنم قبل از این گونه رفتارها و واکنشها هنوز عملهای امتحان نشده یا کمتر آزمایش شده وجود دارد. نوشتن نامه های سرگشاده به سران حکومت یکی از آن اعتراض های مسالمت آمیز و مؤثر هست که اخیرا بیشتر مورد توجه قرار گرفته. نامه به سازمان های بین المللی، استفاده از شرایط دیپلماتیک و فشارهایی که می تواند از جانب اتحادیه اروپا وارد بشود. ولی ریختن توی خیابان ها و شعار دادن و بوق زدن رفتار متناسب با شرایط فعلی نیست. برای این حرف دلایلی دارم :
عدم وجود هدف واحد بین معترضین. واقعا حوادث چند شب اخیر برای اعتراض به چه بود ؟ یک اعتراض کلی به وضع موجود ؟ باید بدانیم در مقابل هزینه ای که می خواهیم بپردازیم چه نتیجه ای بدست می آید. اگر بی هدف به این فکر که جمع شدن و ایجاد ناآرامی باعث می شود این حکومت پا پس کشد یا این کشور را رها کنند بروند و بعد به همین راحتی وضع روبراه می شود بخواهیم هر شب جمع شویم باید بگویم که این یک خیال خام است و بجز ایجاد جو پلیسی و دستگیری یک عده یی بدون جهت نتیجه ای دیگری نخواهد داشت. پس اول باید بدانیم به چه اعتراض می کنیم، حتی اگر فکر می کنیم باید برای تغییر قانون مبارزه کرد، بدانیم کدام قانون و چرا؟ و آیا اساسا مشکل با آن حل می شود یا خیر. و این چیزی است که باید از سوی عقلای جامعه مشخص و تبیین شود نه هر جوان پر شوری که فکر می کند با شکاندن و مشت گره کردن همه آن چه باید به گوش دیگران برساند را رسانده .
عدم وجود لیدر. بدون لیدر و تمرکز، انرژی جمعی پراکنده و گاه در جهت عکس خود برایندش خنثی می شود. ما باید یک عده (منظورم یک رهبر مثل انقلاب 57 نیست) را که در مجموع منعکس کننده خواست جمعی ما می باشد را به طور رسمی حمایت کنیم. گروهی که به روش بازی آشنا باشند و ما را از کوتاه ترین و کم هزینه ترین مسیر به جلو ببرند. اگر ما دانشجو هستیم لیدر ما همان اتحادیه های دانشجویی می تواند باشد. اگر صاحب صنعت، اصناف. باور کنید تاثیر دو نامه اخیر دفتر تحکیم به رهبر و به سران نظام از همه این سرو صدا ها بیشتر بود. حداقل اگر وجود مردم برای تایید لازم است از جانب این گروه ها به طور مشخص و معلوم انجام شود.
و بسیار دلایل دیگر که این راه، راه مشخص و روشنی نیست. دموکراسی از مسیر شورش و اغتشاش و شکستن و کشتن نمی گذرد به باور من. تمام این مسیر را مگر نه این که بیست و چند سال پیش به کار بستیم و به امروز رسیدیم. مشکل در این است که همیشه انقلاب و شورش سراب بوده، چونان سراب هایی که ما در این صد ساله دیده ایم.
من این گونه می اندیشم؛ این رژیم ماندنی نیست. چون پایه هایش بر آب رفته ، پس چرا باید با بی صبری و اسیر احساس شدن به جایی برگردیم که کژی اش را و بیهودگی اش را دیده ایم. باید بسیار دقت کرد، آن هایی که از پشت تلوزیون ها می گویند و می کوبند و می کشند و بیانیه و اعلامیه میدهند شایستگی آن را ندارند که از راه دور برای ما لیدر باشند، ما خود می اندیشیم و خود عمل می کنیم.
از تاریخ می توان غیر از خواندن و لذت بردن و غرق شدن در گذشته ها درس هم گرفت. نگذاریم تاریخ تکرار شود، خودمان آنگونه که اکنون می بایست آن را بسازیم.

+ نامه ابراهیم نبوی به رهبر را بخوانید.